محل تبلیغات شما

روانشناسی , علوم تربیتی , کودکان کم توان ذهنی



گاهی اوقات پدر و مادران با محبت بیش از حد به کودکانشان باعث می شوند کودکان با روحیه ای بزرگ شوند که تحمل کوچکترین مشکل را نداشته باشند .این کودکان که در یک فضای حمایتی و آرمانی پرورش یافته اند در فضای جامعه که خواه یا ناخواه با مشکلاتی روبه رو خواهند شد توانایی روبه رو شدن با آنها را نخواهند داشت.

شاید بروز اولین مشکلات در دوران دبستان و با همکلاسی هایشان باشد که معمولا از طرف دوستانشان به ننور و لوس بودن متهم می شوند.
پدر و مادر ها باید بدانند که کودکان همانقدر که به محبت و حمایت احتیاج دارند به رویارویی با مسایل و مشکلات متناسب با سنشان نیز نیاز دارند و در صورت وم والدین نقش مشاور داشته باشند نه حلال مشکلات.
کودکان باید یاد بگیرند بعضی رفتار ها و درخواست ها همیشه نتیجه قابل قبول و خوشایند برای آنها ندارد .
مشکل اصلی  زمانی متوجه کودک خواهد شد که دیگر پدر و مادر توانایی حل آنها را نخواهند داشت و این کودکان حمایت شده دیروز که حالا خودشان  جوان شده اند و باید مستقل باشند اما هنوز احساس میکنند بدون حمایت پدر و مادر توانایی انجام هیچ کاری ندارند و خود را شکست و ناتوان در مقابل مشکلات خود میدانند.
و این بزرگترین ظلم به کودک با محبت بیش از حد است.

دردنیایی زندگی میکنیم که چه بخواهیم با نخواهیم تکنولوژی اسیرمان کرده , علم و پیشرفت روزافزون این تراوش مغز آدمیزاد در هر زمینه باعث ساختن دنیایی زیبا و پر رفاه شده.

پول و سرمایه کلان در علم و رشته های علمی باعث شده همه دنبال علم بروند ولی در مسیر علم آموزی گاهی تربیت گم میشود.

آموزش و پرورش واژه ای زیبا با معنی فراوان ولی صد حیف که گاهی فقط آموزش آن دیده می شود.

در سیستم کنونی جامعه شاید حلقه تربیتی این سیستم مهم و کلیدی جامعه گم شده است.

اگر در یک خیایانی که رانندگان آن انواع حرکات و بی قانونی هایی دارند  بپرسی مدرک تحصیلی ات چیست؟

جواب های جالبی می شنوی , لیسانس, فوق لیسانس و دکتری ,


بله درست است هر کدام در تخصص خود باسواد ولی در علم اجتماع و زندگی اجتماعی کم سواد هستند و این همان حلقه گم شده سیستم ماست.



معلمان عزیز سرزمینیم دانشمند پروری کافیست

ما به آدمهای اجتماعی نیاز داریم.


اگر به برخی از پدرها یا مادرها بگویید چرا داری زیر سلطه و ستم کودکِ خردسالت زندگی میکنی؟؟ حتمأ به شما خواهد خندید.
احتمالأ تا به حال فکر میکرده این فقط بزرگترها هستند که میتوانند کودک را وادار به انجام خواسته خود بکنند اما چه باور غلطی دارند که نمی دانند فرمانروایِ خردسالش چه زیرکانه و تنها با کمی گریه و زاری و اخم وتَخم برای وادار کردن پدرو مادر در  تن دادن به خواسته هایش آنها را به زیر سلطه میگیرد. 

کودکان دارای نیازهای فراوان عاطفی و زیستی مانند غذا و پوشاک هستند.  آنها نیاز به توجه و مراقبت دارند تا احساس امنیت و آرامش بکنند تا بتوانند دنیای خود را کشف کنند. اما گاهی توجه زیاد و یا تن دادن به هر خواسته نامتعارف کودک هم اولیا را دچار مشکل میکند و هم آینده کودک را دچار اختلال میکند چرا که دور نیست زمانی که کودک در محیطی به غیر از خانواده متوجه میشود دنیا همیشه بر محور خواست او نخواهد چرخید و این شاید اولین ضربه اجتماعی در روابط او باشد. حال اگر این باور و اعتقاد در خانواده و به مرور شکل میگرفت آیا ضربه و تأثیری که در روحیه فرد میگذاشت کمتر نبود؟؟؟



پس هر گریه کودک ارزش توجه ندارد. 
هر قهر کودک ارزش ناز کشیدن ندارد
هر خواسته کودک ارزش انجام ندارد


با توجه و مراقبت هوشیارنه آینده زیباتری برای فرزندانتان بسازید.

اگرچه بی‌اشتهایی عصبی (آنورکسیانرووزا) و بولیمیا معمولاً در دورۀ بلوغ یا پس‌ازآن مشاهده می‌شوند، ولی پایۀ این مجموعه اختلالات زودتر گذاشته می‌شود. هر دو حالت برای بدن زیان‌بار است و حتی می‌توانند به اختلالات رفتاری تهدیدکنندۀ زندگی بینجامند. بنابراین، والدین باید از این دو اختلال آگاه باشند تا رفتارهایی را که در ایجاد آن‌ها نقش کمک‌کننده دارند، خنثی سازند و احتمالاً بتوانند، نشانه‌های وقوع بیماری را کشف کنند.


بی‌اشتهایی عصبی و بولیمیا، اگرچه در نشانه‌ها و تظاهرات بدنی متفاوت‌اند، اما در اصل دو شکل گوناگون از یک ریشه هستند. فردی که اغلب یک دختر جوان است به خاطر فکر کردن زیاد به اینکه چاق است، رو به تحلیل می‌رود. این دختر در پرده‌ای از احساسات نادرست درگیر می‌شود و با حساس شدن به‌ظاهر بدشکل خود، اهمیت غذا و وزن و شکل بدنش عذاب می‌کشد.


نگرانی این نوجوان در مورد چاقی تقریباً موجب دست کشیدن کامل او از غذا می‌شود. او اغلب گرسنگی می‌کشد و تصور می‌کند یک‌لقمه غذا برای او زیاد است. بیمار ممکن است، برای محدود کردن مصرف غذا، تشریفات زیادی را چه در طبخ و چه در مصرف غذا ایجاد کند یا ممکن است فقط از برخی از غذاها بخورد. در این هنگام والدین بیمار هر روشی را می‌آزمایند تا او را به خوردن وسوسه کنند.


دانستن این مطلب برای والدین ضروری است که بیمار بی‌اشتها درواقع، در حال تلاش برای کنترل زندگی خودش است. اختلال تغذیه‌ای یک روش دفاعی برای مقابلۀ موفقیت‌آمیز با بخش کوچکی از وجود بیمار است.


بیمار دچار بولیمیا، کمتر در مورد آینده نگران است. این بیمار برای خودداری از پیامدهای پرخوری، راهی پیداکرده است. این افراد در اغلب موارد، ظاهری مطمئن دارند اما احساس درونی آن‌ها کاملاً متضاد است. اگرچه ممکن است، مشکلات خانوادگی تأثیراتی داشته باشند؛ اما مهم‌ترین عللی که ذکرشده‌اند عبارت‌اند از: تمایل شدید برای لاغر شدن و ترس از افزایش وزن.


کودکان دچار بی‌اشتهایی (آنورکتیک) برای رسیدن به وضعیت ایده آل، از غذا خوردن دست می‌کشد. او با کاهش وزنش راضی و با نمای زشت بدنش برانگیخته می‌شود. هیچ اهمیتی برای او ندارد که چند کیلوگرم وزن کم کرده است، زیرا هنوز به نظر خودش چاق می‌آید. کودک تغذیه خود را محدود کرده، ممکن است در همان حین برای سوزاندن چربی بیشتر، به ورزش بپردازد. ممکن است، این بیماران حتی رفتارهای بیماران بولیمیک را نیز تقلید کنند و خود را به بالا آوردن غذایی که خورده‌اند، مجبور کنند.


بیمار بولیمیک افزایش وزن و دریافت غذایی خود را بدین گونه کنترل می‌کند که مقادیر زیادی غذا می‌خورد و سپس با استفاده از داروهایی نظیر مسهل‌ها و داروهای مُدِر و استفراغ کردن مصنوعی، بدن را از غذا خالی می‌کند. این‌گونه افراد معمولاً به لاغری افراد آنورکتیک نیستند و می‌توانند قبل از پیدایش اثرات جنبی، عادت‌های مضرشان را پنهان کنند.


اثرات جنبی شامل از دست دادن آب بدن، عدم قاعدگی، اختلالات گوارشی فقدان کلسیم، پتاسیم و سدیم و بیماری‌های کبدی، ریوی و قلبی هستند. سایر اثرات جنبی عبارت‌اند از: تورم غدد بناگوشی، ریزش مو، پوسیدگی دندان، خون‌مردگی دور چشم و روی گونه‌ها و ترک خوردن پوست انگشتان.


بالغ شدن بسیار پیچیده است. نوجوان برای رسیدن به بلوغ از مراحل زیادی می‌گذرد و توجه بیش‌ازحد به وزن و قیافه به‌ویژه اگر از سوی والدینی که بر کمال تأکید می‌کنند، تقویت شود، می‌تواند با تأثیر بر یک دختر جوان و ایجاد یک تصور شخصی منفی، موجب بروز چنین اختلالات تغذیه‌ای در وی شود.


اختلالات تغذیه‌ای، مشکلات رفتاری ساده‌ای نیستند. تغییرات به‌کندی صورت می‌گیرند و راه بازگشت به تندرستی بسیار طولانی است. اگر با اختلال تغذیه‌ای با کودک خود روبه‌رو هستید، به کمک افراد باتجربه‌تری نیاز دارید.


گام اول برای خاموش كردن ذهن:

دست از قضاوت خود ودیگران بردارید ؛ ،سروصداهای ذهن كم میشود

گام دوم برای خاموش كردن ذهن:

زاویه دید ونگرش خود راتغییربدهید ؛ مدیریت كردن زیاد، و برنامه ریزی افراطی نداشته باشید

بگذار هرچه ازعالم هستی برای تو مقرر میشود،گاهی بیخبر به جسم وجانت انتقال یابد

گام سوم برای خاموش كردن ذهن:

دست از شرح حال دادن نسبت به كارها و وقایع گذشته. .تاحال ویا تصمیمات آینده

بردارید،

گام چهارم برای خاموش كردن ذهن:

بیخبر باش، .سوال كردن را كناربگذار.

برای خودت حریم داشته باش وبه حیات خلوت دیگران سرك نكش.




 

 

 
افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید افرادی منزوی هستند که با هیچ کس رابطه ندارند یا روابط آن ها بسیار محدود است، آن ها هیجانات عادی نشان نمی دهند و از فعالیت های مختلف لذت روحی یا فیزیکی زیادی نمی برند. اسکیزوئید ها ترجیح می دهند بیشترین وقت خود را تنها باشند و به مشاغل و تفریحاتی بپردازند که مم به تعامل با دیگران نباشند(مثلا نگهبان شب یا راننده ی تریلی). این افراد اگر تماس اجتماعی نسبتا اندکی داشته باشند، می توانند در شغل خود موفق و موثر باشند، با این حال ترجیح می دهند از دیگران دور باشند و شغل های انفرادی پیشه کنند. نه تحسین و نه ایرادگیری، آن ها را تحت تاثیر قرار نمی دهد و فعالیت های فکری و مکانیکی مثل بازی های ریاضی یا کامپیوتری را به تجربه های زندگی واقعی ترجیح می دهند. آن ها تقریبا در همه ی جوانب زندگی از روابط اجتماعی گریزان هستند و در شرایط میان فردی، هیجان ها و احساسات بسیار محدودی نشان می دهند. مهارت های اجتماعی این افراد هرگز رشد نکرده اند یا به علت بلا استفاده ماندن، کارایی و توان خود را از دست داده اند.
نرخ شیوع این اختلال بین 3.1 تا 4.9 تخمین زده می شود.
خجالتی بودن در کودکی ممکن است پیش نیاز اختلال شخصیت اسکیزوئید در بزرگسالی باشد. بدرفتاری و غفلت در کودکی نیز در افراد مبتلا به این اختلال نسبتا شایع است.
به ندرت پیش می آید افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید برای روان درمانی مراجعه کنند، مگر این که در زندگی شان بحرانی پیش آمده باشد(مثلا افسردگی شدید یا از دست دادن شغل).
اگر با مردی اسکیزوئید نامزد یا ازدواج کرده باشید احتمالا یک پایتان در منزل و یک پایتان در مراکز مشاوره خواهد بود و از این که مردی سرد و بی روح، بی علاقه به روابط جنسی و عاشقانه مرسوم میان زوجین، و بی توجه دارید شاکی خواهید بود. او احتمالا احساسات شما را درک نمی کند و وقتی به دلیل بی توجهی اش ابراز ناراحتی می کنید، تعجب می کند!
نکته : فرد اسکیزوئید بعضا با فرد محجوب و سر به زیر اشتباه گرفته می شود!
البته موارد ذکر شده در بالا سرنخ های شناسایی فرد اسکیزوئید می باشد و جهت تشخیص دقیق جمع بندی نظر روانشناس و روانپزشک لازم می باشد.
منبع: psychnet-uk.com



اختلال آسپرگر از زیرمجموعه های اختلال فراگیر رشد و دوران کودکی است. این اختلال در سنین پیش دبستانی شروع می شود.
کودک مبتلا به آسپرگر میل به تنهایی و انزوا دارد و نمی تواند وارد گروه همسن و سالانش شود و در برقراری ارتباط اجتماعی و دوست یابی مشکل جدی دارد.

کودکان مبتلا به آسپرگر تا حدی به کودکان مبتلا به اوتیسم شباهت دارند اما از آنها باهوش تر به نظر می رسند و مهارت گفتاری و زبان دستوری خوبی دارند و آشفته نیستند.
معمولا تا حدود سه سالگی رشد عادی دارند و سپس با شروع اختلال، کودک صمیمیت در روابطش را از دست داده و تکلم یکنواختی پیدا می کند، تنهایی را ترجیح داده، دست و پا چلفتی و فاقد دوست می شود و با اینکه در دامنه نرمال هوش عمل می کند اما نشانه هایی از عقب ماندگی خفیف را از خود نشان می دهد.

به چشمان افراد نگاه نمی کند و مثلا شاید نتواند هنگام صحبت لبخند بزند و یا به نشانه تایید سرش را تکان دهد ( ارتباط غیرکلامی ضعیف). او در یادگیری مشکلی ندارد و وقت زیادی را صرف گردآوری اطلاعات راجع به علایق محدودش می کند. مثلا فقط راجع به ه ها و یا تاریخ کشورها یا مطالعه می کند و در این زمینه بسیار اطلاعات بالایی دارد ولی راجع به موضوعات دیگر کمتر صحبت می کند و همه چیز را به همان موضوع مورد علاقه اش ربط می دهد.

افراد مبتلا به آسپرگر معمولا برعکس اوتیسمی ها پرحرف هستند. بعضی دیگر نشانه های احتمالی این اختلال شامل گفتار سرد و بی روح، رفتارهای عجیب، فقدان همدلی، خود محوری، رفتارهای کلیشه ای و وسواسی، عصبی و خشن بودن و می شود.
آسپرگر معمولا به سختی و دیر تشخیص داده می شود.

قبلا انیمیشن "مری و مکس" و فیلم "آدام" در رابطه با این اختلال معرفی شده.

برای اطلاعات بیشتر به سایت زیر بروید

http://gyrusclinic.com/%D8%B3%D9%86%D8%AF%D8%B1%D9%85-%D8%A2%D8%B3%D9%BE%D8%B1%DA%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D8%B9%D8%B1%DB%8C%D9%81-%D8%AA%D8%A7-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86/


آبراهام مزلو (۱۹۰۸ - ۱۹۷۰)، روانشناس انسان‌گرای آمریکایی، برای افراد خودشکوفا، که از نظر او بهترین و سالم‌ترین افراد هستند، خصوصیات زیر را برمی‌شمرد:

۱. عالم واقع را به نحو کارآمدی درک می‌کنند و می‌توانند بی‌یقینی و عدم قطعیت را تحمل کنند و بپذیرند.
۲. خود و دیگران را به همان صورتی که هستند قبول دارند.
۳. از لحاظ نظری و عملی به تشخیص خود التزام می‌ورزند.
۴. در کار و زندگی،همّ و غمشان معطوف به حل مسائل و مشکلات است، نه اینکه خودمحور باشند.
۵. شوخ‌طبعیِ فراوان دارند.
۶. بسیار خلاق و اهل ابتکار و نوآوری‌اند.
۷.نسبت به فرهنگ‌پذیری و همرنگ‌شدن با دیگران مقاومت می‌ورزند.
۸ دغدغه‌ی بهروزی و سعادت همه‌ی انسان‌ها را دارند.
۹. احساس نیاز شدید به خلوت و حریم خصوصی و تنها ماندن با خود دارند.
۱۰. گرایش‌های آزادمنشانه و خالی از تعصب دارند.
۱۱. فقط با معدودی از انسان‌ها روابط عمیق کننده برقرار می‌کنند.
۱۲. معیارهای اخلاقی را به قوت و شدت تمام پاس می‌دارند و رعایت می‌کنند.


روان‌درمانی واقعاً تأثیری دارد؟ چطور مؤثر واقع می‌شود؟ آیا کسی واقعاً از این راه تغییر می‌کند؟ در حوزه علم اعصاب در سال‌های اخیر یافته‌هایی درباره مغز انسان به‌دست‌آمده که نشان می‌دهد این اندام چطور رشد می‌کند، چطور کار می‌کند و چگونه تغییر می‌کند. انعطاف‌پذیری مغز به این معنا است که مغز یک اندام خشک و بی‌انعطاف نیست، بلکه منعطف است و در طول زندگی ساختار و کارکرد آن تغییر می‌کند. این تغییرات از طریق تجربه‌های زندگی ما اتفاق می‌افتد. ما به‌وسیله شیوه‌ای که به محیط خودمان واکنش نشان می‌دهیم فعالانه مغز خود را تغییر می‌دهیم. 

سیستم مغز از میلیون‌ها عصب تشکیل‌شده و میان اعصاب ممکن است ارتباط‌های بسیار زیادی برقرار شود. معماری مغز شما بیان ملموس تاریخچه زندگی شما و نقطه اوج یک‌عمر یادگیری است. تجربه‌های زندگی ارتباط عصبی را تعیین می‌کند و شبکه‌ای عصبی به وجود می‌آورد که برخی اوقات منجر به انعطاف‌ناپذیری روان‌شناختی نظیر افسردگی و اضطراب می‌شود. 

روان‌درمانی درواقع آزمایشگاهی برای تدوین، شکل‌دهی دوباره و تقویت ارتباط‌های جدید عصبی است که انعطاف‌پذیری روان‌شناختی را ارتقا می‌دهد و به رضایت از زندگی می‌افزاید. ساختاردهی و تقویت شبکه‌های عصبی مغز همیشه شامل مقداری استرس است. به ورزش در باشگاه بدن‌سازی فکر کنید. برای ساختن عضلات نیاز داریم که به عضلات خود فشار بیاوریم تا رشد کنند؛ یا به یادگیری ریاضی فکر کنید. بایستی با مسائل ریاضی کشتی بگیریم تا بتوانیم قوانین ریاضی را خوب یاد بگیریم. روان‌درمانی هم مثل آن‌ها است. اگر مقدار خاصی از استرس برای فشار به عضلات عصبی وجود نداشته نباشد رشد روان‌شناختی احتمال کمتری خواهد داشت. خیلی مهم است که در آغاز درمان به مراجع گفته شود که روان‌درمانی ممکن است دشوار شود و البته اگر این‌طور شود اتفاق خوبی افتاده است. 

هدف روان‌درمانی از دیدگاه علوم اعصاب ارتقا و یکپارچگی شبکه‌های عصبی به‌منظور افزایش انعطاف‌پذیری روان‌شناختی و رضایت از زندگی است. روان‌درمانی از چهار طریق رشد و یکپارچگی عصبی را افزایش می‌دهد: 
1. برقراری یک رابطه قابل‌اعتماد و صادقانه بین روان‌درمانگر و مراجع 
2. واردکردن میزان کم تا متوسطی از استرس 
3. فعال ساختن شناخت و هیجان 
4. برساختن مشارکتی روایت‌هایی تازه از زندگی مراجع 

خوب همه این‌ها یعنی چه؟ فکر کنید که مثلاً مراجعی می‌خواهد با اضطرابش خوب کنار بیاید و اضطراب یک شبکه عصبی نا منعطف است و خصیصه‌اش واکنش دهی افراطی به تجربه‌های گوناگون و مخالفت با آن‌ها است. روان‌درمانگر از طریق همسویی آگاهانه با مراجع در او حس امنیت و اعتماد به وجود می‌آورد. همدلی و پذیرشی که روان‌درمانگر از خود نشان می‌دهد محیطی ایجاد می‌کند که در آن مراجع می‌تواند یاد بگیرد که با انعطاف بیشتری می‌تواند با یک انسان دیگر ارتباط برقرار کند. مراجع خطر می‌کند و یاد می‌گیرد که بدون ترس از طرد و رها شدن گارد دفاعی خود را رها کند و آسیب‌پذیر شود. مراجع برای به چالش کشیدن انعطاف‌ناپذیری شبکه‌های از طریق خطر کردن و به دست آوردن دیدگاهی نو به افکار و احساساتش و انتخاب رفتارهای جدید احتیاج به زمان دارد. او تشویق می‌شود تا پیشروی کند و فضایی برای اضطراب در زندگی خود در نظر بگیرد. از این طریق او یاد می‌گیرد تا واکنش دهی خود را تعدیل بکند و با گشودگی و پذیرش نسبت به اضطراب واکنش نشان دهد. او انواع مختلف مهارت‌های توجه‌آگاهی (mindfulness) را یاد می‌گیرد تا در زمان حال زندگی کند و از الگوهای خشک فکر که او را درگیر گذشته و آینده می‌کردند رها بشود. او تشویق خواهد شد تا ارزش‌هایش را بهتر بشناسد و هوش هیجانی بیشتری را در خود رشد بدهد تا بتواند در افکار و احساساتش کاوش کند و آن‌ها را به زبان بیاورد. از طریق این فرایند او متوجه می‌شود که دیگر قربانی خطرات درونی یا ترش نیست. این بافتار جدید به شکل سازه جدید از شبکه‌های عصبی نمایان می‌شود. به این شکل مراجع خود این سازه را می‌سازد و مغز خود را از طریق شرکت در فرایند یک روان‌درمانی‌ خوب تغییر می‌دهد. 

منبع: 

http://www.goodtherapy.org/blog/qrt/therapy-affect-brain 




 کدامیک از سه توصیف زیر درباره شما صادق است :

 ۱-نزدیک شدن به دیگران برایم نسبتا آسان است و از وابسته شدن به دیگران و وابستگی دیگران به خودم ،احساس راحتی میکنم من اغلب از ترک شدن یا اینکه کسی بسیار به من نزدیک شود،نگرانی چندانی ندارم(سبک ایمن)

 

 ۲-من تا حدودی از نزدیک شدن به دیگران احساس ناراحتی میکنم .اعتماد کامل به دیگران و اجازه دادن به خود برای وابسته شدن به آنان برایم دشوار است.وقتی کسی بسیار به من نزدیک میشود احساس اضطراب میکنم و اغلب شریک رمانتیک من صمیمیتی را از من طلب میکند که من از آن احساس راحتی نمیکنم(سبک اجتنابی)

 

۳-من متوجه شدم دیگران از آن صمیمیتی که من خواهان آن هستم ،رویگردان هستند .من اغلب نگرانم که شریک رمانتیک من ،واقعا مرا دوست نداشته باشد یا نخواهد که با من بماند.من دوست دارم بطور کامل با طرف مقابلم یکی شوم و این تمایل من گاهی اوقات دیگران را از من می راند.(سبک اضطرابی)

 

 ادعای جان بالبی مبنی بر اینكه پیوند نیرومند والد -كودك ، غیر قابل جایگزین هست با هیاهو و مخالفت دانشگاهیان و آژانسهای تامین اجتماعی مواجه شده ، سپس ماری آینسورث در دانشگاه جان هاپكینگز با قرار دادن زوجهایی متعددی از مادر و فرزند در یك موقعیت مشاهدات بالبی رو به ازمایشگاه اورد. این موقعیت یك اتاق بازی بود در حالیكه كودك با اسباب بازیها سرگرم هست مادر پشت سر او نشسته سپس یك غریبه وارد اتاق شده و مادر انجا را ترك میكند و غریبه سعی دارد كودك را به بازی و كاوش ترغیب كند و سپس به دفعات متعدد مادر برمیگردد و غریبه وارد شده و مادر انجا را ترك میكند. در این جداییهای كوچك واكنشهای كودكان بررسی شد و سه سبك متفاوت از كودكان دسته بندی شده :

 ١-كودك ایمن: وقتی كه مادر اتاق را ترك میكند او از بازی دست میكشد اما همواره با غریبه برخورد دوستانه دارد و میتوان دوباره بازی را با او شروع كرد و بعد از برگشت مادر كودك مدت كوتاهی به او چسبیده به سرعت ارام شده و دوباره بازی را شروع میكند.

 

 ٢- كودك اجتنابی: در حضور مادر بازی میكند و برخلاف كودك ایمن چندان لبخند نم یزند و اسباب بازیها را به مادرش نشان نمیدهد وبعد از ترك مادر چندان ناراحت نمیشود و رفتاری مشابه با رفتار مادرش را با غریبه در پیش میگیرد و حتی گاهی اوقات نسبت به غریبه پذیراتر هست وقتی مادر برگشته كودك او را نادیده گرفته و حتی ممكن هست از او اجتناب كند و حتی وقتی مادر او را بغل میكند ، كودك اصلا به او نمیچسبد.

 

٣- كودكان اضطرابی : ظاهرا اصلا از مادر خود به عنوان مبنایی ایمن برای بازی استفاده نمیكنن انها حتی قبل از جدایی به مادر خود میچسبند و با ترك اتاق از سوی مادر بسیار ناراحت میشوند چنین كودكی با تلاشهای غریبه ارام نمیشود و بعد از برگشت مادر بسوی او هجوم برده و به او میچسبد و سپس با عصبانیت از او دور می شود.

 

 سیدنی هازن و فیلیپ شیور که شخصیت هایی آزادتر در روانشناسی دهه هشتاد بودند دریافتند که بالبی و اینسورث در واقع نه تنها رفتار دلبستگی در کودکان بلکه هیجان عشق را نه فقط در کودکان بلکه از گهواره تا گور مطالعه کرده اند.آنها ادعا کردند نحوه تعامل شخص هنگامی که کودکی نوپاست ،در مورد روابط صمیمانه در تمام طول زندگی او صدق خواهد کرد

 

 بزرگسالان ایمن در خاطرات خود والدین را ،در دسترس ،صمیمی و مهربان به یاد می آورند .بزرگسالان اجتنابی مادر خود را به عنوان سرد،تردکننده و خارج از دسترس به خاطر می آورند .بزرگسالان اضطرابی هم در خاطراتشان ،پدران خود را بی انصاف می دانند

 

 افراد ایمن به برقراری روابط صمیمانه با کسانی که دوستشان دارند تلاش میکنند و سعی میکنند به توازن مطلوبی بین وابستگی و استقلال دست یابند ،افراد اجتنابی سعی میکنند فاصله خود را کسانی که دوستشان دارند حفظ نمایند و آنها برای موفقیت بیشتر از صمیمیت ارزش قائلند ،افراد اضطرابی به دیگران میچسبند ،آنها همیشه از طرد شدن واهمه دارند و استقلال را نفی میکنند و به کسانی که دوستشان دارند وابسته میشوند

 

 رضایت افراد ایمن از ازدواج بالاتر است

 

همسران ایمن مراقبت بهتری از همسر خود به عمل می آورند ،یک همسر ایمن برخلاف زوجین اضطرابی که مراقبانی وسواسی هستند ، میباشند،چون همسران وسواسی بدون توجه به اینکه همسرشان به مراقبت نیاز دارد یا نه،از او مراقبت میکنند و زوجین اجتنابی که نسبت به ضرورت زمان مراقبت کاملا بی توجه و بی تفاوت هستند

 

افراد ایمن از شرکای جنسی موقت اجتناب میکنند و رابطه جنسی بدون عشق را لذتبخش نمیدانند .افراد اجتنابی با رابطه جنسی موقتی موافق هستند هرچند با کمال تعجب با وجود این تفکر بیش از دیگران به آن اقدام نمیکنند و از بدون عشق لذت میبرند.ن اضطرابی به عورت نمایی و تماشاگری جنسی و بردگی جنسی اقدام میکنند در حالیکه مردان اضطرابی،صرفا رابطه جنسی کمتری دارند.

‬ پدر و مادر ‌ای حرفه ای، بچه‌‌ی باعرضه» بار می‌آورند، نه شاگرد اول. برایشان مهم است بچه راحت بتواند زیپ کاپشنش را بالا بکشد و بند کفشش را ببندد. وقتی سر جلسه‌‌ی امتحان، خودكارش ننوشت، اشكش در نیاید و راهی پیدا کند. میوه‌هایی كه مادر برایش می‌گذارد، توی كیفش نگندد. وقتی معلمش یا ناظمش، دنبال داوطلبی می‌گردند، زیر میز قایم نشود. غذا خوردنش كه تمام شد، دل آدم به‌هم نخورد از دیدن ظرف غذایش. وقتی بزرگتری خواست از او سوال‌های اضافی بپرسد، راحت بپیچاندش. وقتی تلویزیون نگاه می‌کند، انگشتش نیم‌متر توی حلقش فرو نرود. پدر و مادر حرفه‌ای، یك‌جوری با بچه‌اش حرف می‌زند كه بچه، جواب دروغ نمی‌دهد. اگر بچه ویرش گرفت در حمام آواز بخواند و صدایش را رها کند، پدرش توی ذوقش نمی‌زند که چه خبرته!». وقتی یک بچه‌‌ی دیگر خواست توپش را به زور بگیرد، او ندهد، بهش حالی كند با زور نمی‌توانی، اما اگر دوست داری، باهات بازی می‌كنم. وقتی چیزی به نظرش نامعقول آمد، به هر که می‌خواهد باشد، اعتراض می‌کند. اینها بچه‌‌ی باعرضه بار می‌آورند تا به خاطر نیم‌ نمره‌ امتحانی، جلوی میز معلم، عجز و التماس نکند
با انسانهای مثبت معاشرت کن؛ چون آنها بر اندیشه وعقل ورفتارت تأثیر می گذارند؛ وتو بصورت ناخودآگاه به انسانی مثبت تبدیل خواهی شد؛ وآنگاه شروع به تاثیر بر دیگران خواهی کرد !!



اگر کسی با تندی تو را نصیحت کرد، سخنش را قطع نکن، واز ملاحظاتش استفاده کن؛ چون در پشت تندی اش محبت عمیقی قرار دارد، مانند کسی نباش که ساعت زنگدار را می شکند فقط بجرم این که او را بیدار کرده است. !!



لبخند برایت نان نمی خرد!! ولی برایت دلهایی را می خرد.!" پس آفرین به دینی که لبخند را عبادتی قرار داده که بخاطر آن محبوب  می شویم. 



ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﺑﻨﮕﺮﯾﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ .ﺑﻪ ﺟﻠﻮ ﺑﻨﮕﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻨﯿﺪ .ﺍﻭ ﺩﺭﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ
ﮔﺸﻮﺩﻧﺶ ﻧﯿﺴﺖﻭ ﺩﺭﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺸﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ
ﺑﺴﺘﻨﺶ ﻧﯿﺴﺖ


 ﺍﮔﺮ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺨﻨﺪ ﺗﺎ ﻏﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﺸﻮﺩ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ
ﺗﺎ ﺷﺎﺩﯼ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﻧﮕﺮﺩﺩ. 



ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﻓﻖ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ .
ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻧﺎﻣﻮﻓﻖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻨﺪ : ” ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ، ﭼﻪ ﺳﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﺩ؟



برای اولین بار ، بهترین های روانشناسی را دانلود نمایید:


1- دانلود بزرگترین مجموعه پروتکل های درمان ACT- 20 پروتکل -
http://bit.ly/act-protocol

2- دانلود بهترین مجموعه آموزشی تحلیل رفتار متقابل
http://bit.ly/transactional-analysis

3- دانلود مجموعه آموزشی و کاربردی تفسیر آزمون رورشاخ
http://bit.ly/rorschach-test-1

5- دانلود مجموعه کامل روانپویشی کوتاه مدت
http://bit.ly/dynamic-psychotherapy

6- دانلود مجموعه آموزشی و کاربری اختلالات شخصیت
http://bit.ly/personality-disorders-workshop

7- دانلود کارگاه آموزشی درمان مشکلات جنسی ( تراپی)
http://bit.ly/se-x-therapy

8- دانلود دوره کاملا کاربردی درمان مشکلات جنسی زوجین و زوج درمانی

http://bit.ly/couple-therapy

و سایر فایل ها کاربردی و علمی را از لینک زیر دانلود نمایید:

http://1farakav.com/downloads/

آخرین جستجو ها

rewastori abokxare Lawrence's page نهالستان ایران درخت clasotholar معرفی راههای کسب درآمد از اینترنت Bridget's life کمیته راگبی استان تهران آموزش تخصصی یوگا اصفهان - شهاب زرین نقش gingvibkitzbubb